حمله به علی دایی، علی کریمی و رضا امیرخانی اصولگرا در روزنامه دولت /«الان سطح هوشی آقای رئیسی چقدر است؟»
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۲۲۵۱۱۸
بهراستی اینها از ذهن خلاق امیرخانی میتراود؟ او که مهندس است و آمار حسابهای بانکی را دارد و میتواند با اعداد و کلمات، سامانه برداشت خمس از اموال مردم را برای مؤدیان طراحی کند، پس چرا به آن طرف ماجرا فکر نمیکند؟ چرا به این فکر نمیکند که اگر خواندن یک سرود میتواند خشم عدهای را برانگیزد و «مردم» را در برابر «مردم» قرار دهد! خب این نیروی دوگانهسازی در خود دعای فرج و خواندن جمعی آن هم هست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این نیرو در خواندن نماز جماعت و راهپیمایی روز قدس و پرفروششدن کتابهای نویسندههای محبوبمان در دهه هشتاد هم بود. آنجا چرا از ترس خشم عدهای و ایجاد دوگانگی، جلوی چاپ آن کتابها را نگرفتیم؟ میروم جلوتر و شگفتزدهتر میشوم! علی کریمی سلبریتی اصیل است چون ۸۰ میلیون را دریبل زده است و محمود کریمی نه، چون مداح است؟! دارد با ما شوخی میکند؟! پناهیان و کریمی ۸۰ میلیون را در نوحهخوانی و منبر دریبل نزدهاند و هزاران ذاکر بیاستعداد و بدصدا و هزاران طلبه بیمزه و کمذوق را پشت سر نگذاشتهاند تا رسیدهاند به اینجا؟
هلیبردشان کردهاند در این نقطه؟ ولو اینکه امروز من از صدا و سیمای هیچکدامشان خوشم نیاید! مگر دریبلزدن فقط مختص مستطیل سبز است؟ خود امیرخانی عزیز در دهه هشتاد چند نویسنده نابلد و خشکقلم را دریبل زد تا شد سلبریتی و جوان مؤمن انقلابی نسل ما؟ خودش مگر شرح نداده در شعر دریبلزن خوبی نبوده و به اشاره پیری رهایش کرده و به میدان داستان آمده؟ خود مرا چند شاعر خوشقریحهتر و خلاقتر دریبل زدهاند و پشت سر گذاشتند؟ باید انکارشان کنم؟ پس این دوگانه «سلبریتی اصیل» و «جوان مؤمن انقلابی» از کجا درآمد؟ خواندن سلام فرمانده دوگانهسازی است و این مرزکشیها وحدتآفرین؟
اصلاً همه اینها درست! کریمی و پناهیان و امیرخانی، جوان مؤمن انقلابی و غیراصیل، کریمی و افشار و صدفبیوتی، سلبریتی واقعی! کلاه از سر برداشتن نویسنده خلاق و هوشمند سالهای جوانیام را برای یک اکانت فروختهشده چه کنم؟ این را کجای دلم بگذارم؟ واقعاً دارد با ما چه کار میکند؟ میگوید چون کریمی ۸۰ میلیون را دریبل زده، حق دارد اکانتش را بفروشد و باید برای رسانهشناسی خریدارش هورا کشید؟ یعنی برای او، «تو خفه بینظیر» یک اکانت فروشی و فیک، به بصیرت جن و انس میارزد؟ اینها را امیرخانی مینویسد؟ دلش را اکانت کاربری برده که تا دیروز فرق جملات کوروش و نهجالبلاغه را نمیدانست و امروز جنگ شناختی میکند؟ گیرم کریمی سیاهکار که از روی خالبازیاش خانهاش را به این و اکانتش را به آن فروخته و کلاه ۸۰ میلیون را برداشته، اینقدر قالتاق هست که حق داشته در فدراسیونی صندلی را از زیر قالتاقهای دیگر بکشد، گیرم فدراسیون قالتاقها ملک طلق او، آخر یک اکانت فروختهشده چطور میتواند قاپ نویسنده باهوش ما را بدزدد؟
درک هندسه زشتی مهندسی
اصلاً به مضامین توئیتها و طراحیاش برای جنگ داخلی و آموزش نبرد خیابانی و تهییج جامعه به آشوب و شورشاش هم کاری نداریم، نازشست دریبلهای فروشنده قبلی؛ اما با این دریبل ضایعی که به جوان مؤمن انقلابی سالهای قبلمان زده چه کنیم؟ ما که دست کم عکسهای گلکوچکش را در حیاط حوزه هنری با مؤمنی و شاکری و بایرامی و دیگران دیدهایم! دارد با خاطرات ما چه کار میکند؟
خانواده مرحومه از چوب حراجی که به آبرویشان زدهاند فغان میکنند و آقای گلمان استوری پشت استوری برای قتل عزیزشان میگذارد، آنوقت ایشان پیشنهاد عضویتش را در کمیته حقیقتیابی میدهد؟ واقعاً دوربین مخفی است؟ مگر در دوره انتقالی قدرتایم؟ مگر وسط بحران روآنداییم؟ مگر در شرایط از هم پاشیدن نظام فضایی و زیرساختهای اداری و جنگ داخلی میان قبایل مسلحایم؟ گیرم آقای گل هم شوتهایش از ۸۰ میلیون قشنگتر بوده؛ محق میشود که با استوریهایش کشور را به سمت آشوب داخلی هل بدهد و برای عضویت در کمیتههای حقیقتیابی باجخواهی کند؟ واقعاً سطح آیکییویی که ازش سخن میرفت در این حد است؟ با این بهره هوشی مدعی بیپرنسیبی رئیسی و دولت اوییم؟ الان سطح هوشی آقای رئیسی چقدر است؟ اصلاً مظنه هوش امروز چند بوده؟
دارم به ۷۰ فکر میکنم و به ۸۰؛ و البته ۸۴! انگار چارهای نیست. باید حرفش را بپذیرم. راست گفته. همهچیز از ۸۴ شروع شد. زمانی که در یکی از باشکوهترین و امیدبخشترین انتخابات ایران، نامی از صندوقهای رأی بیرون آمد که کمترین نسبت را داشت با اراده سیاهکارها و خالبازها و بیشترین تناسب را با خواسته ولینعمتان انقلاب. حالا ظاهرش و طبقه اجتماعیاش آن روز به مذاق من خوش نمیآمد، خب نیاید. حالا بعد از آنکه در آن بازی همه رقبایش را دریبل زد، امروز تصمیم گرفته مثل اکانت کریمی، تمام هویت و حیثیتاش را بفروشد و بایستاد کنار همه آن مجامر و اراذلی که از آن سو یا این سوی مرز دارند پنجه به چهره انقلاب میکشند، خب بگیرد! چه ربطی به آن روزهای روشن و افتخارآفرین دارد؟
چون دایی زمانی قشنگ گل میزد، امروز باید حیثیت دستگاه قضا را ریخت به پایش و چون امروز آشیخعبدالعالی نامی از گذشتهاش پشیمان است، باید به انکار تاریخ یک ملت پرداخت؟ واقعاً مسأله مشارکت مردم است و حضورشان در صحنه؟ که باید هم باشد و افسوس به اشتباهاتی که در این یک دهه رخ داد؛ اما اگر مسأله مردم است، چطور میشود ماجرا را از ۸۴ شروع کرد؟ اگر مهندسی صحنه بد است، که بد است و هزار افسوس، پس چرا در همه آن هشتسالی که مصلحت به پای مهندسی رأی یکی از خالبازترینها نشست، صدایی برنخاست؟ پیش از آنش برای جابهجایی ساعت اذان هم یادداشتهای تحلیلی و تهدیدی از نویسنده محبوبمان میخواندیم؛ در آن هشتسال بعدی لیاقت شنیدن گوشهای از آن نقدهای داغ و خلاقانه را نداشتیم؟ واقعاً باور کنیم که مسأله فقط حضور مردم است؟ چون نویسنده محبوبمان سطح هوشی اعضای دولت را در مشتاش دارد، ما هم باید تخمین سطح هوشیمان را دودستی بسپاریم به او؟ نکنید این کار را با ما!
از آزادی کیلوبایتی تا آزادگی انسانی
باور کنیم نقد خشنی که در «رهش» بر سر اداره شهر تهران آوار شد و در آخر برای تکمیل کارش از بلندای پلی بر آن خود را خالی کرد و هم متروپلی بیروح و همشأن داستاننویسی و نویسندگی را به گند کشید، به ادعای نویسنده، از بغض مدیریت تکنوکراتی جناب شهردار وقت بوده؟ باید به بهانه الگوی تکنوکراتیاش بر سر این مدیریت فلان کرد، اما در برابر جنس اصلی و نسخه دست اول، یعنی سرنمون همه مدیران تکنوکراتی دیگر، حضرت آیتالله هاشمی رفسنجانی، تا بلغ ما بلغ کرنش نمود و در تمجید و ستایشاش قلم فرسود و به افتخارش تمامقد برخاست؟ باور کنیم همه اینها را؟
باور کنیم که نویسنده هوشمندمان خطاب به نسل جدید میگوید آزادی تو امروز وابسته به سرعت نت توست؟! همو که همین چند سطر پیش داشت برایمان از تناقض روش و هدف داد سخن میداد و با مثالهای جالب، دست کم هوشان را رو میکرد؟ بهراستی این نسل در چشم نویسنده محبوب و خلاقمان مدیون فناوری است و آزادیاش وابسته به سرعت نت! افسوس به حال چنین نسل و ملتی که به آسانی بشود با بستن شیر اینترنت، آزادیاش را از او گرفت. ننگا به آزادی و شرفی که واحد سنجشاش کیلوبایت در ثانیه است و میشود شل و سفتاش کرد! حاشا و کلا که این نسل آزاده و آیندهساز و وارث انقلاب، آزادی را چنین بفهمد. او آزاده است، ولو با قطع نت در داخل و قطع همه شریانهای حیات اقتصادیاش در خارج و جمع شدن همه احزاب پشت خندقها و سیاه شدن آسمان از نعرههای کرکننده همه اکانتها و روباتها و ترولها و صفحات سنگینوزن کریهترین رجالهها و فاجرههای عالم.
واقعیت آن است که مسأله نه از ۱۳۶۷ شروع شد و نه از ۱۳۷۸؛ از ۱۳۳۲ شروع شد؛ از زمانی که قهرمان بازگشته از فرنگ، برای گلاویز شدن با دولت بریتانیا، چشم امید به کمکهای امریکا دوخت و ایران را کرد سلسلهجنبان نقشههای امپریالیسم جدید و الگوی کودتا در آن بدل شد به سرمشق کودتاهای بعدی در اقصینقاط جهان. آغاز ماجرا از خیانتی بود که در حق آیتالله کاشانی شد و از جایی که دکتر شریعتی با خون دل نوشت: «ادعا میکنم که در تمام این دو قرن گذشته، در زیر هیچ قرارداد استعماری، امضای یک آخوند نجفرفته نیست، در حالیکه در زیر همه این قراردادهای استعماری، امضای آقای دکتر و آقای مهندس فرنگرفته هست؛ باعث خجالت بنده و سرکار!» همان کاشانیای که اگر نه امام زنده، دست کم امام درگذشتهای که بسیاری دل در گروش دارند و البته هیچگاه موزهای نخواهد شد، در پاسخ اهانت جبهه ملی به او گفت: «اینها تفالههای آن جمعیت هستند که حالا قصاص را، حکم ضروری اسلام را غیرانسانی میخوانند!»
نه، مسأله نه از ۱۳۸۴ شروع شد و نه از ۱۳۸۸؛ شروع مسأله از ۱۲۸۸ بود. از همان تاریخی که جلال آل قلم، در کتاب خدمت و خیانت روشنفکران در شرحاش نوشت: «از آن روز بود که نقش غربزدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند و من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون پرچمی میدانم که به علامت استیلای غربزدگی پس از ۲۰۰ سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد.»
شروع ماجرا از آن پرچم سرخی بود که حضرت روحالله، همو که گویا بسیاری هنوز دل در گروش دارند، گفت: «جرم شیخ فضلالله بیچاره چه بود؟ جرم شیخ فضلالله این بود که گفت قانون باید اسلامی باشد. جرم شیخ فضلالله این بود که گفت احکام قصاص غیرانسانی نیست.اما انسانی است که او را دار زدند و از بین بردند و شما حالا به او بدگویی میکنید؟»
دارم به همه این سالهای عجیب میاندیشم و گمان میکنم حق با اوست. درست میگوید. جمهوری اسلامی در این سالها هیچگاه عقبنشینی را نیاموخته. ولو فریادهای زردِ «داری اشتباه میکنی» کپتَن و «دوربرگردان» را رد نکنی، گوشهایش را بخراشد. خوب میداند که دورِ دوربرگردان نیست. اصلاً همۀ این نشانهها یعنی داریم به دور آخر نزدیک میشویم. یعنی محکم بنشینید. بله همیشه خط را نگه داشته تا آخرین قطره خون، اما نه با نتیجه مغالطهآمیز عقبنشینی. وقتی تا آخرین قطره خون میایستی، دیگر چیزی در شریانهایت نداری که بخواهی کیلومترها عقب بنشینی. خط را نگه داشته تا آخرین قطره خون، حتی اگر مجبور شده باشد نعشاش کیلومترها را همانند لاله صحرا فرش کند. به قول وصالی، ننگ بر جنازه پاسداری که توی خشاب اسلحهاش فشنگ مانده باشد!
جمهوری اسلامی با همین دهه هشتادیها، با همین نسلی که «سلام فرمانده» میخواند و ترانه «برای» شروین را و دلش از خیلی چیزها خون است، بازو به بازوی همینها و با سپردن انقلاب به دست همینها و در کف همین خیابانها، ولو با بغض و گلایه از هم و دلخوریهایی که شاید برطرف شود و شاید نه، همچنان میایستد و همچنان میپاید و از دست هیچ اکانت فروختهشده و هویت فروختهشده و شرف فروختهشده و خبرنگاران فروشی با پول سعودی و ستارههای فروشی با پول ملکه و سرکردههای این نبرد سهمگین احزاب و ابزارهای پیچیده رسانهای و شناختی و ترکیبیشان هم کاری برنمیآید؛ انشاءالله.
بیشتر بخوانید : نماینده اردبیل: دنبال اسائه ادب به علی دایی نیستم/ رسانهها به نادرست، جملهای از بنده نقل کردند / کریم بنزما هم گفت حجاب اصل و اساس اسلام است راستی آزمایی یک خبر/کریم بنزما گفت ، حجاب اصل و اساس اسلام است ؟ چشمها را باید شست! / دایی با لجاجت سیستماتیک حذف شدنی نیست انتقاد روزنامه اطلاعات از توقف مذاکرات در دولت رئیسی/ چشم انداز کنونی تیرهتر شده است طعنه سنگین ابطحی به وزیر ارتباطات: بعد هم لابد گشت فیلترشکن!۲۱۲۲۰
کد خبر 1685628منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: علی دایی علی کریمی تجمعات اعتراضی مهسا امینی جوان مؤمن انقلابی ۸۰ میلیون فروخته شده باور کنیم سطح هوشی شروع شد سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۲۲۵۱۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حمله روزنامه جوان به تعطیلی شنبه : کم کم می خواهند شنبه را به روز اصلی تعطیل تبدیل کنند/ اینکه گفته می شود باید با دنیا هماهنگ شویم یک پیام پنهان دارد
روزنامه جوان نوشت: دین برای زمان اهمیت ویژه قائل است. اسلام به برخی زمانها نگاه ارزشی دارد . عناوینی، چون «شب قدر، روز مبعث، عید غدیر، روز عاشورا، عید فطر، شب جمعه و روز جمعه» نشان از نگاه خاص اسلام به برخی از زمانها و جانمایی خاص آن در زندگی انسان مسلمان دارد. اساساً اسلام یکی از عناصر تنظیمگر در سبک زندگی اسلامی را زمان میداند. توجه به ساعات خاص، روزهای هفته، روزهای خاص در ماه، روزهای خاص در سال همه گویای نوع نگرش اسلام به مقوله زمان است. تجربه نشان میدهد هنگامی که دو روز تعطیل است، به طور طبیعی روز دوم به عنوان روز اصلی تعطیل قلمداد میشود. چه اینکه امروزه در تهران روزهای پنجشنبه تعطیل است و مردم از آن بهعنوان روز کارهای عقبمانده استفاده میکنند و جمعه را تعطیل بهمعنای استراحت و تفریح به شمار میآورند. چهره عمومی شهر نیز جمعه را به عنوان روز تعطیل نشان میدهد. تحولات فرهنگی هیچگاه یکشبه رخ نمیدهد. ذهنیت اجتماعی آرامآرام شکل میگیرد. به امروز که ذهنیت عمومی جمعه را روز تعطیل میداند نگاه نکنید. تعطیلی شنبه بهمرور زمان و طی یک دهه آینده موجب خواهد شد ذهنیت اجتماعی جمعه را از مدار و محور بودن تعطیلات خارج کند و جمعه نقشی را در زندگی بیابد که امروز پنجشنبه بهعنوان روز نیمهکاری و کمکار هفته انجام میدهد. جایگاه جمعه در فرهنگ اسلامی، اما جایگاه خطیری است. در اسلام جمعه محور بخشی از اعمال عبادی فردی و اجتماعی، رسیدگیهای فردی و دینی به شمار آمدهاست. از صبح جمعه که با دعای ندبه و انتظار ظهور آغاز میشود تا ظهر جمعه که محل اجتماع مسلمین در نماز جمعه است. تا دهها آداب فردی که برای جمعه تصویر شدهاست. جمعه روز خاص و نماد اسلام است و به نوعی از شعائر اسلامی شناخته میشود. در برابر شنبه که نماد یهود است و یکشنبه که نماد مسیحیت است. ما نسبت به بعد نمادین روزها غفلت داریم. بعد نمادین دین یکی از عناصر هویتسازی دینی است. عنصر هویتساز مرز شما با غیر شما و دیگری شما را تعیین میکند، اما غفلت از آن موجب درهم آمیختگی فرهنگی، هویتزدایی و عدم تشخص آن جامعه میگردد. ظاهر استدلال برای تعطیلی شنبهها خیلی روشن و در نگاه ابتدایی مقبول است. باید برای تجارت خارجی خود را با ایامی که جهان در حال کار است، هماهنگ باشیم، اما نکته این است که مسئله را نباید سطحی دید. مسئله فقط تعطیلی یک روز نیست، مسئله تغییر نظم اجتماعی است. نظم اجتماعی باید بر اساس یک منطق روشن تنظیم شود. تعطیلی شنبهها یعنی محوریت نظم اجتماعی بر اساس منطق اقتصادی، اما تعطیلی جنبه تنظیم نظم اجتماعی براساس منطق فرهنگی است. اسلام برای حیات انسانی ارزش ویژه بر مدار حیات طیبه قائل است و نظم اجتماعی را نیز براین مدار سامان میدهد. (این بخش نیازمند توضیح و تبیین فنی و براساس روح شریعت است.) در نامه اخیر اتاق بازرگانی ایران خطاب به مقام معظم رهبری مبنی بر لزوم تعطیلی شنبهها این است: «اثربخشی اقدامات دولت برای افزایش ارتباط با سایر کشورهای بلوک شرق و غرب و توسعه روابط تجاری و اقتصادی، در گرو پذیرش هر چه بیشتر استانداردهای اقتصاد جهانی است.» این استدلال که باید خودمان را با نظم جهانی در حوزه اقتصاد تطبیق دهیم، آشناست. سالها قبل طیفی سخن از جامعه جهانی میزدند، اما این جهان، جهانی است که امریکا و غرب محور آن هستند. حرکت بهسمت استانداردهای مثلاً جهانی یعنی پذیرش گامبهگام نظم غربی در حالیکه امروز دنیا در حوزههای مختلف از جمله اقتصاد در حال عبور از نظم فعلی و تک قطبی است. تشکیل پیمانهای مالی و اقتصادی بزرگ، چون پیمان شانگهای و بریکس، پیمانهای مالی دو یا چندجانبه و دلارزدایی همه بهمعنای عبور از نظم موجود است. در چنین دوران عبور از نظم امریکایی سوق دادن کشور به سمت آن نوعی ارتجاع تمدنی است. تأکید میکنم مسائل کلان را نباید اتمیک و نقطهای دید، تعطیلی شنبهها را باید در یک اتمسفر کلان فرهنگی، اجتماعی، ملی و بینالمللی تحلیل کرد. پیامدها، روندها، آسیبها و دیگر جوانب باید در این بستر تحلیل و بررسی شود. پس مسئله تنها تعطیلی یک روز نیست، مسئله تحول در رویکرد کلان جامعه، وجهه اجتماعی، پیام پنهان این تصمیم به ناخودآگاه جامعه است. کانال عصر ایران در تلگرام